الهی (چهارشنبه 86/7/18 ساعت 11:6 عصر)
الهی، باز آمدیم با دو دست تهی، چه باشد اگر مرحمی بر خستگان نهی؟
الهی، گرفتار آن دردم که تو دوای آنی؛ و در آرزوی آن سوزم که تو سرانجام آنی.
الهی، هر دلشده ای را یاری و غمگساری و من بی یار و غریبم.
الهی، چراغ دل مریدانی و انس جان غریبانی.
کریما، آسایش سینه محبانی و نهایت همت قاصدانی.
الهی، جرم من زیر حلم تو پنهان است؛ تو پرده عفو خود بر من گستران.
الهی، این چیست که با دوستان خود کردی؟ که هر که ایشان را جست تو را یافت و تا تو را ندید ایشان را نشناخت.
الهی، عاجز و سرگردانم، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم.
الهی، بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن.
الهی، چون به تو بنگریم شاهیم و تاج بر سر؛ و چون به خود نگریم، خاکیم و از خاک کمتر.
الهی، هر کس تو را شناخت هرچه غیر تو بود بینداخت.
نویسنده: مصطفی فوائدی